روز نهم

متن آهنگ

نه ديگه قصه مجنون نه ديگه قصه ليلي
بچه ها بهونه ميگيرن آخه تشنشون خيلي
يه نفر سوار اسبش رفته دنبال دواشون
گرچه دشمنا آبو بسته آب بياره باز براشون
اما از وقتي که رفته حالا خيلي وقت گذشته
هر چي منتظر نشستن ديگه هيچ وقت برنگشته
ميگن تير خورده به چشماش جوني نمونده براش
مشگ رو داده دندوناش
ميگن اون ديگه نمياد پس مشگش رو به کي داد
ميگن حتي نخورد يه جرعه از آب
نه توی قصه نه رويا نه تو زيبايي چهار فصل
هيچ کسي حتی نداره روي زيباي ابوالفضل
ميگن اون حريف نداره وقتي تو ميدونه جنگه
ميگن اون چشماي عباس دم ظهر خيلي قشنگه
بچه ها ميگن به بابا عمو تا حالا دير نکرده
عمو پر کشيده رفته عمو ديگه بر نمي گرده
ميگن تير خورده به چشماش جوني نمونده براش
مشگ رو داده دندوناش
ميگن اون ديگه نمياد پس مشگش رو به کي داد
ميگن حتي نخورد يه جرعه ...
آخرين نگاش با نیمه جوني که داشت
خداحافظ داداش خداحافظ داداش